چطور است كه بعضى نماز نمىخوانند و گناه انجام مىدهند، ولى در كارهايشان موفقند، در حالى كه مؤمنانممكن است اين گونه نباشند؟
1. معناى موفقيت چيست؟ آيا فرعون را كه آن همه دارايى داشت و هم اكنون از اهل جهنم است، فرد موفقى مىدانيد يا حضرت موسى(عليه السلام) را؟ قارون يكى از افراد قوم موسى بود، ولى مؤمن نبود. پولهاى او آن قدر بود كه يك عده افراد قوى هيكل كليد گاوصندوقهاى او را حمل مىكردند.(قصص، آيه 76) قارون با افتخار مىگفت اين ثروت را به وسيله دانشى كه نزد من است به دست آوردهام.(قصص، آيه 78) آيا به نظر شما قارون فرد موفقى بود؟
برخى از ما ممكن است تنها به ظاهر افراد نگاه كنيم. ولى چون از عاقبت آنها اطلاعى نداريم نتوانيم به درستى قضاوت كنيم. داستان زير كه در قرآن آمده و ادامه سرگذشت قارون است نمونه، كاملى ازافراد به ظاهر موفق و در واقع ناموفق را به ما نشان مىدهد: روزى قارون با تمام زينت خود، در برابر قومش ظاهر شد. آنان كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده ما نيز داشتيم. به راستى كه او بهره [و موفقيت]بزرگى دارد، اما كسانى كه علم و دانش به آنها داده بود گفتند: واى بر شما! ثواب الهى براى كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل نيك انجام مىدهند، بهتر است، اما جز صابران آن را دريافت نمىكنند.
خداوند متعال در ادامه اين آيات مىفرمايد: و سپس ما او و خانهاش را در زمين فرو برديم و يارانى نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى كنند و خود نيز نمىتوانست كارى از پيش ببرد * و آنها كه ديروز آرزو مىكردند به جاى او باشند [وقتى ديدند كه بر سر قارون چه آمد] گفتند واى بر ما! گويى خداوند روزى هر كدام از بندگانش را كه بخواهد گسترش مىدهد يا تنگ مىگيرد. اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را نيز به قعر زمين فرو مىبرد...(قصص، آيه 79 ـ 82)
از اين داستان ونمونههاى ديگر آن نتيجه مىگيريم كه معناى موفقيت واقعى، اين نيست كه چند روزى كسى در زندگى دنيا خوش باشد، بلكه موفق واقعى كسى است كه عاقبت به خير باشد و به بهشت الهى راه يابد.
2. بسيارى ازموفقيتها را انسان با اختيار خودش به دست مىآورد يا از دست مىدهد. دو دانشآموز را در نظر بگيريد كه يكى درسخوان، تميز و با انضباط است، ولى در امور دينى سست و ديگرى تنبل، كثيف و بىانضباط مىباشد، اما در كارهاى دينى كوشا است. اولى شبهاى درسى و امتحانى تا ديروقت مشغول تحصيل و مطالعه است، ولى دومى شبهاى درسى و امتحانى به جاى درس خواندن تا آخرين فيلم تلويزيون را مىبيند و خسته وكوفته مىخوابد. در چنين وضعيتى طبيعى است كه شاگرد درسخوان موفق مىشود و شاگرد تنبل به ظاهر مؤمن در درسهايش توفيقى حاصل نمىكند. اين قبول نشدن به خاطر تنبلى خودش مىباشد و ربطى به ايمانش ندارد.
3. آخرين نكته در پاسخ به سؤال بايد بدانى اين است كه:
كسانى كه ايمان ندارند زندگى سخت و پراضطرابى دارند، هرچند اين اضطراب، ناراحتى و سختى را ما احساس نكنيم. ولى مؤمنان هرچند مشكلات جسمانى يا مالى داشته باشند مانند افراد بىايمان اضطراب ندارند، زيرا افراد بىايمان هر لحظه مىترسند كه از دنيا بروند و هرآنچه دارند فنا شود، ولى افراد مؤمن مىدانند كه اگر در دنيا با مشكلاتى روبرو شوند در قيامت خداوند در برابر تحمل اين مشكلات به آنها اجر خواهد داد.
[1]. همان، ج 1، ص 156.
[2]. آيةالله مطهرى، ده گفتار، ص 18 و 19.
نظرات شما عزیزان: